در گمرك بين المللي يك دختر خانم كه يك موصاف كن برقي نو از يك كشور ديگري خريده بوده ،
پدر روحاني مي گويد: باشد ، ولي به شرط اين كه اگر پرسيدند من دروغ نمي گويم.
دختر كه چاره اي نداشته است شرط را مي پذيرد.
در گمرگ مامور مي پرسد: پدر ! آيا چيزي با خودت داري كه اظهار كني؟
پدر روحاني مي گويد : از سر تا كمرم چيزي ندارم!
مامور از اين جواب عجيب شك مي كند و مي پرسد: از كمر تا زمين چطور؟
مامور با خنده مي گويد: خدا پشت و پناهت پدر. برو !
نظرات شما عزیزان:
مدیر وبلاگ:مسعود
masoud200.loxblog.com/
موضوع وبلاگم:اخبار بازیها
شنونده، عاقل باشه و درست بشنوه.....!!
هــــــــــــــــــــــــــی وااااااااای من
};-};-};-